بنابراین سالک باید استادى را انتخاب کند که از لحاظ اهلیت و شایستگى در حد کمال بوده و دیندارى او محرز، و مراتب شناخت و معرفت او مسلم و به پاکدامنى معروف باشد.
تذکر :سالک باید از آنگونه اساتیدى بپرهیزد که معلومات خود را از لابلاى کتابها - بدون آن که آن را نزد اساتید فن بخوانند - فراهم آورده اند؛ چون این احتمال قویا وجود دارد که چنین استادانى در فهم متون علمى از تحریف و تصحیف و اشتباه و لغزش ، مصون نباشند؛ و در نتیجه ، شاگردان را نیز بلغزانند.
یکى از دانشمندان سلف گفته است : اگر کسى شخصا بینش دینى خود را از بطون متون علمى - و استاد نادیده - فراهم آورد، در حقیقت ، سعى و اهتمام خویش را در تضییع و تباه سازى احکام دینى ، مصروف داشته است.
دانشمند دیگرى مى گوید: از ((صفحیون یا صحفیون )) بر حذر باشید، یعنى از کسانى که شخصا - و بدون آنکه در محضر استاد بنشینند و از درس او مستفیض گردند - مطالب را از لابلاى کتب علمى و نوشتارها، استخراج و استنباط مى کنند؛ از اینگونه اساتید دورى گزینید، زیرا تباهکاریها و لغزانندگى آنان از اصلاحات و درستکارى هاى آنها فزونتر است .
2 - باید استاد را به عنوان پدر واقعى و روحانى تلقى کرد .
سالک باید بر این اساس بیندیشد که استاد او، پدر واقعى و روحانى وى ، (و خود او به منزله فرزند روحانى او است ). پدر (و فرزند) روحانى از پدر (و فرزند) جسمانى ، با ارزش تر و ارجمندتراند.
بنابراین باید سالک در اداء حق ابوت و وفاء به حقوق تربیت استاد - علاوه بر رعایت ادب در حق او به شدت ، ساعى و کوشا باشد. و بیش از دیگران به او احترام گذارد.
3- استاد را باید به عنوان پزشک معالج جان و روان برشمرد.
سالک باید با این اعتقاد به خویشتن بنگرد که او فردى مبتلا به بیمارى نفسانى است ؛ زیرا مرض و بیمارى عبارت از انحراف جسم از مجراى طبیعى است و نیز باید معتقد باشد که استاد، پزشک درمان بخش بیمارى او است ؛ زیرا او سعى مى کند روح و روان سالک را به مجراى طبیعى آن بازگرداند. به همین جهت به هیچوجه ، شایسته نیست که از فرمان و اشاره او سرپیچى کند. مثلا اگر به سالک گفت : فلان کتاب را بخوان ، و درس و اعمال خود را به فلان مقدار محدود ساز و بدان قناعت کن . اگر سالک از این فرمان استاد سر باز زند، به منزله بیمارى است که با پزشک معالج خود در طرز درمان خویش به جدال و مخالفت برمى خیزد و او را تخطئه مى کند. (بدیهى است که چنین بیمارى هرگز درمان نخواهد شد).
4 - ارج نهادن به استاد و تجلیل از مقام علم و دانش
سالک باید با دیده تکریم و احترام به استاد خویش بنگرد، و از عیوب او چشم پوشى کند. (یعنى با دل و زبانش از او خرده گیرى نکند)؛ زیرا اگر شاگرد با چنین دیدگاهى احترام آمیز به استاد خود بنگرد مى تواند به بهره گیرى از استاد و نفوذ و ثبات بیان و گفتار او در ذهنش کمک نماید.
یکى از علماء سلف - آنگاه که روانه جلسه درس و محضر استاد مى شد - مقدارى صدقه به فقیر مى داد و مى گفت : خدایا عیب معلم و استادم را از نظرم مخفى نگاهدار و برکات علم و دانش او را از من برنگیرد.
5 - تواضع و فروتنى در برابر استاد
باید سالک- فزون تر از آن مقدارى که ماءمور به تواضع و فروتنى نسبت به علماء و دانشمندان ، و دیگر اصناف مردم است - در برابر استاد خود، متواضع و فروتن باشد. او باید در برابر مقام علم و دانش نیز اظهار خاکسارى کند تا در سایه این فروتنى و خاکسارى ، به علم و معرفت دست یابد. باید او بداند که اظهار ذلت و خاکسارى در برابر استاد، نوعى عزت و سرفرازى است . خضوع شاگرد در برابر استاد، افتخارى است براى او، و تواضعش موجب رفعت و بلندپایگى او مى گردد.
6 - لزوم ترجیح راءى و نظریه استاد بر راءى و نظریه خود
سالک نباید راءى و نظریه استاد را مردود ساخته و با او با چهره و رفتار و گفتارى آمرانه مواجه گردد. او نباید بر خلاف نظریه استاد، اشاره کند. باید چنین بیندیشد که استاد او حق و صواب را بهتر از او مى شناسد. بلکه او باید در تمام امور زندگى ، مطیع و منقاد استاد بوده و زمام تمام شئون حیاتى خود را کاملا در اختیار او قرار دهد، و در برابر اندرز و نصیحت او مطیع بوده و در هر حال ، جویاى رضا و خوشنودى او باشد. اگرچه راءى و نظر او با راءى و نظر استاد، در این زمینه ها تفاوت داشته و روش استاد، دلخواه او نباشد.
با راءى و نظر استاد به مسابقه نپردازد، و پیش از راءى او نظریه اى را انتخاب نکند، و با او در تمام شئون زندگى خویش مشورت نموده و به دستور او گردن نهد. قلبا و لسانا از نظریه و تدبیر استاد پا فراتر نگذارد.
یکى از فضلاء مى گوید: ((اشتباه و لغزش عمل و گفتار یک مرشد و راهبر، نافع تر و سودمندتر از گفتار و عمل حق یک مسترشد و ره جو است که حق و صواب را با نظر شخصى خویش مى شناسد، و آن را ارزیابى مى کند، و با عالم و معلم به مشورت نمى پردازد))
در داستان موسى و خضر (علیهماالسلام ) نکته بیدارگرى در این زمینه دیده مى شود، (به این معنى که موسى (علیه السلام ) رفتار خضر (علیه السلام ) را اشتباه آمیز مى پنداشت ؛ در حالى که رفتار به ظاهر لغزنده و اشتباه آمیز خضر (علیه السلام )، هماهنگ با واقعیت غیرقابل گریز، و صد در صد مطابق با حق بوده است ؛ چون موسى (علیه السلام ) فکر مى کرد که خضر (علیه السلام ) اشتباه مى کند، و تصور مى نمود که راءى و نظر خود او بر حق است ).
7- تحمل جور و تندرویهاى استاد
باید شاگرد در برابر جور و جفاى استاد و تندرویهاى اخلاقى او، خویشتن دارى و شکیبائى خود را حفظ کند. این حالت روانى و اخلاقى استاد نباید مانع ملازمت و همبستگى شاگرد با او گردد و شاگرد، حسن نیت خود را نسبت به استاد از دست دهد، و نباید در او این عقیده به وجود آید که استاد او فاقد کمالات علمى و اخلاقى است .
باید سالک اعمال و رفتار به ظاهر ناپسند استاد را با بهترین و دلپسندترین و درست ترین وضع ، توجیه و تاءویل کرده و آنرا به عنوان رفتارى مقرون به صواب تلقى نماید. فقط افراد کم توفیق قادر نیستند گفتار و رفتار استاد را درست و به نحو احسن ، توجیه و تاءویل نمایند. افراد موفق ، همواره کار بزرگان علم و دین را - به خاطر آگاهى هاى عمیقشان - توجیه مى کنند و به عمق اعمال و صحت رفتارشان آگاهند.
اگر شاگرد - از لحاظ اخلاقى - خشم و تندروى از استاد مشاهده نمود باید خود، عذرخواهى را آغاز کند، و از او پوزش بطلبد، و نسبت به آنچه موجب چنین پیش آمدى گشت ، توبه و استغفار نماید، و تقصیر را به خود نسبت دهد، و خویشتن را در این زمینه سزاوار ملامت و سرزنش بداند؛ زیرا اگر سالک با چنین گذشتى ، تندرویهاى اخلاقى استاد را پاسخ گوید مى تواند بیش از پیش ، مهر و مودت استاد را درباره خویش پایدار نگاهداشته و قلب او را بهتر تسخیر نماید. نتیجه چنین عکس العمل خوش آیند شاگرد، این است که منافع فزونترى را - در امر دین و دنیا و آخرت - به سوى خویشتن جلب مى نماید.
8- باید در انتظار استاد و شرفیابى از محضر او بسر برد
باید شاگرد بکوشد - پیش از حضور استاد - در جلسه حاضر گردد، و خود را به چنین پیشتازى ها و مبادرت ها از لحاظ حضور در جلسه، تمرین و عادت دهد، و خویشتن را وادار سازد که همواره پیش از استاد در جلسه حضور یابد.
اگر سالک سعى کند که در کنار خانه استاد به انتظار بنشیند تا او از خانه خویش بیرون آید و همراه او در جلسه حضور بهم رساند - در صورتى که چنین کارى با سهولت ، امکان پذیر باشد - کارى بجا و شایسته تر است . شاگرد باید بکوشد که حضور او در جلسه به تاءخیر نیفتد تا در نتیجه ناگزیر شود که پس از حضور استاد، در جلسه حاضر گردد و استاد را در انتظار خود رها کند؛ زیرا اگر - بدون ضرورت قطعى و عذر موجه - استاد را در انتظار آمدن خود قرار دهد و در حاضر شدن، سهل انگارى کند، مسلما خویشتن را در معرض خشم و نکوهش قرار مى دهد. از خدا مى خواهیم که ما را از گزند چنین خشم و نکوهشى حفظ فرماید.
تذکر :سالک باید از آنگونه اساتیدى بپرهیزد که معلومات خود را از لابلاى کتابها - بدون آن که آن را نزد اساتید فن بخوانند - فراهم آورده اند؛ چون این احتمال قویا وجود دارد که چنین استادانى در فهم متون علمى از تحریف و تصحیف و اشتباه و لغزش ، مصون نباشند؛ و در نتیجه ، شاگردان را نیز بلغزانند.
یکى از دانشمندان سلف گفته است : اگر کسى شخصا بینش دینى خود را از بطون متون علمى - و استاد نادیده - فراهم آورد، در حقیقت ، سعى و اهتمام خویش را در تضییع و تباه سازى احکام دینى ، مصروف داشته است.
دانشمند دیگرى مى گوید: از ((صفحیون یا صحفیون )) بر حذر باشید، یعنى از کسانى که شخصا - و بدون آنکه در محضر استاد بنشینند و از درس او مستفیض گردند - مطالب را از لابلاى کتب علمى و نوشتارها، استخراج و استنباط مى کنند؛ از اینگونه اساتید دورى گزینید، زیرا تباهکاریها و لغزانندگى آنان از اصلاحات و درستکارى هاى آنها فزونتر است .
2 - باید استاد را به عنوان پدر واقعى و روحانى تلقى کرد .
سالک باید بر این اساس بیندیشد که استاد او، پدر واقعى و روحانى وى ، (و خود او به منزله فرزند روحانى او است ). پدر (و فرزند) روحانى از پدر (و فرزند) جسمانى ، با ارزش تر و ارجمندتراند.
بنابراین باید سالک در اداء حق ابوت و وفاء به حقوق تربیت استاد - علاوه بر رعایت ادب در حق او به شدت ، ساعى و کوشا باشد. و بیش از دیگران به او احترام گذارد.
3- استاد را باید به عنوان پزشک معالج جان و روان برشمرد.
سالک باید با این اعتقاد به خویشتن بنگرد که او فردى مبتلا به بیمارى نفسانى است ؛ زیرا مرض و بیمارى عبارت از انحراف جسم از مجراى طبیعى است و نیز باید معتقد باشد که استاد، پزشک درمان بخش بیمارى او است ؛ زیرا او سعى مى کند روح و روان سالک را به مجراى طبیعى آن بازگرداند. به همین جهت به هیچوجه ، شایسته نیست که از فرمان و اشاره او سرپیچى کند. مثلا اگر به سالک گفت : فلان کتاب را بخوان ، و درس و اعمال خود را به فلان مقدار محدود ساز و بدان قناعت کن . اگر سالک از این فرمان استاد سر باز زند، به منزله بیمارى است که با پزشک معالج خود در طرز درمان خویش به جدال و مخالفت برمى خیزد و او را تخطئه مى کند. (بدیهى است که چنین بیمارى هرگز درمان نخواهد شد).
4 - ارج نهادن به استاد و تجلیل از مقام علم و دانش
سالک باید با دیده تکریم و احترام به استاد خویش بنگرد، و از عیوب او چشم پوشى کند. (یعنى با دل و زبانش از او خرده گیرى نکند)؛ زیرا اگر شاگرد با چنین دیدگاهى احترام آمیز به استاد خود بنگرد مى تواند به بهره گیرى از استاد و نفوذ و ثبات بیان و گفتار او در ذهنش کمک نماید.
یکى از علماء سلف - آنگاه که روانه جلسه درس و محضر استاد مى شد - مقدارى صدقه به فقیر مى داد و مى گفت : خدایا عیب معلم و استادم را از نظرم مخفى نگاهدار و برکات علم و دانش او را از من برنگیرد.
5 - تواضع و فروتنى در برابر استاد
باید سالک- فزون تر از آن مقدارى که ماءمور به تواضع و فروتنى نسبت به علماء و دانشمندان ، و دیگر اصناف مردم است - در برابر استاد خود، متواضع و فروتن باشد. او باید در برابر مقام علم و دانش نیز اظهار خاکسارى کند تا در سایه این فروتنى و خاکسارى ، به علم و معرفت دست یابد. باید او بداند که اظهار ذلت و خاکسارى در برابر استاد، نوعى عزت و سرفرازى است . خضوع شاگرد در برابر استاد، افتخارى است براى او، و تواضعش موجب رفعت و بلندپایگى او مى گردد.
6 - لزوم ترجیح راءى و نظریه استاد بر راءى و نظریه خود
سالک نباید راءى و نظریه استاد را مردود ساخته و با او با چهره و رفتار و گفتارى آمرانه مواجه گردد. او نباید بر خلاف نظریه استاد، اشاره کند. باید چنین بیندیشد که استاد او حق و صواب را بهتر از او مى شناسد. بلکه او باید در تمام امور زندگى ، مطیع و منقاد استاد بوده و زمام تمام شئون حیاتى خود را کاملا در اختیار او قرار دهد، و در برابر اندرز و نصیحت او مطیع بوده و در هر حال ، جویاى رضا و خوشنودى او باشد. اگرچه راءى و نظر او با راءى و نظر استاد، در این زمینه ها تفاوت داشته و روش استاد، دلخواه او نباشد.
با راءى و نظر استاد به مسابقه نپردازد، و پیش از راءى او نظریه اى را انتخاب نکند، و با او در تمام شئون زندگى خویش مشورت نموده و به دستور او گردن نهد. قلبا و لسانا از نظریه و تدبیر استاد پا فراتر نگذارد.
یکى از فضلاء مى گوید: ((اشتباه و لغزش عمل و گفتار یک مرشد و راهبر، نافع تر و سودمندتر از گفتار و عمل حق یک مسترشد و ره جو است که حق و صواب را با نظر شخصى خویش مى شناسد، و آن را ارزیابى مى کند، و با عالم و معلم به مشورت نمى پردازد))
در داستان موسى و خضر (علیهماالسلام ) نکته بیدارگرى در این زمینه دیده مى شود، (به این معنى که موسى (علیه السلام ) رفتار خضر (علیه السلام ) را اشتباه آمیز مى پنداشت ؛ در حالى که رفتار به ظاهر لغزنده و اشتباه آمیز خضر (علیه السلام )، هماهنگ با واقعیت غیرقابل گریز، و صد در صد مطابق با حق بوده است ؛ چون موسى (علیه السلام ) فکر مى کرد که خضر (علیه السلام ) اشتباه مى کند، و تصور مى نمود که راءى و نظر خود او بر حق است ).
7- تحمل جور و تندرویهاى استاد
باید شاگرد در برابر جور و جفاى استاد و تندرویهاى اخلاقى او، خویشتن دارى و شکیبائى خود را حفظ کند. این حالت روانى و اخلاقى استاد نباید مانع ملازمت و همبستگى شاگرد با او گردد و شاگرد، حسن نیت خود را نسبت به استاد از دست دهد، و نباید در او این عقیده به وجود آید که استاد او فاقد کمالات علمى و اخلاقى است .
باید سالک اعمال و رفتار به ظاهر ناپسند استاد را با بهترین و دلپسندترین و درست ترین وضع ، توجیه و تاءویل کرده و آنرا به عنوان رفتارى مقرون به صواب تلقى نماید. فقط افراد کم توفیق قادر نیستند گفتار و رفتار استاد را درست و به نحو احسن ، توجیه و تاءویل نمایند. افراد موفق ، همواره کار بزرگان علم و دین را - به خاطر آگاهى هاى عمیقشان - توجیه مى کنند و به عمق اعمال و صحت رفتارشان آگاهند.
اگر شاگرد - از لحاظ اخلاقى - خشم و تندروى از استاد مشاهده نمود باید خود، عذرخواهى را آغاز کند، و از او پوزش بطلبد، و نسبت به آنچه موجب چنین پیش آمدى گشت ، توبه و استغفار نماید، و تقصیر را به خود نسبت دهد، و خویشتن را در این زمینه سزاوار ملامت و سرزنش بداند؛ زیرا اگر سالک با چنین گذشتى ، تندرویهاى اخلاقى استاد را پاسخ گوید مى تواند بیش از پیش ، مهر و مودت استاد را درباره خویش پایدار نگاهداشته و قلب او را بهتر تسخیر نماید. نتیجه چنین عکس العمل خوش آیند شاگرد، این است که منافع فزونترى را - در امر دین و دنیا و آخرت - به سوى خویشتن جلب مى نماید.
8- باید در انتظار استاد و شرفیابى از محضر او بسر برد
باید شاگرد بکوشد - پیش از حضور استاد - در جلسه حاضر گردد، و خود را به چنین پیشتازى ها و مبادرت ها از لحاظ حضور در جلسه، تمرین و عادت دهد، و خویشتن را وادار سازد که همواره پیش از استاد در جلسه حضور یابد.
اگر سالک سعى کند که در کنار خانه استاد به انتظار بنشیند تا او از خانه خویش بیرون آید و همراه او در جلسه حضور بهم رساند - در صورتى که چنین کارى با سهولت ، امکان پذیر باشد - کارى بجا و شایسته تر است . شاگرد باید بکوشد که حضور او در جلسه به تاءخیر نیفتد تا در نتیجه ناگزیر شود که پس از حضور استاد، در جلسه حاضر گردد و استاد را در انتظار خود رها کند؛ زیرا اگر - بدون ضرورت قطعى و عذر موجه - استاد را در انتظار آمدن خود قرار دهد و در حاضر شدن، سهل انگارى کند، مسلما خویشتن را در معرض خشم و نکوهش قرار مى دهد. از خدا مى خواهیم که ما را از گزند چنین خشم و نکوهشى حفظ فرماید.